در چشم‌انداز سیاسی در حال تغییر ایران، کمتر گروهی را میتوان یافت که همچون سازمان مجاهدین خلق که تحت عنوان شورای ملی مقاومت ایران فعالیت میکند، فریبکار، خطرناک، و بینهایت متقلب باشد. اکنون، با ارائه یک «نقشه‌ی راه» برای دوران گذار ایران، مریم رجوی – رهبر این فرقه‌ی مستبد و بسته‌ – تلاش می‌کند تصویری از دموکراسی، حقوق بشر و عدالت به نمایش بگذارد. اما پشت این نقاب عوام‌فریبانه، گروهی نهفته است که سابقه‌ای خونبار از تروریسم، نقض حقوق بشر، ازدواج‌های اجباری، سوءاستفاده از کودکان، و ساختاری سرکوبگر و دیکتاتور مأب دارد. گروهی که در بسیاری جهات، شبیه همان رژیمی‌ست که ادعای مبارزه با آن را دارد.

گذشته‌ای آغشته به ترور و خیانت

ریشه‌های سازمان مجاهدین خلق نه در مبارزه برای آزادی، که در تفکرات ایدئولوژیک افراطی و پیوندهای مشکوک با قدرت‌های خارجی شکل گرفته است. این گروه که در دهه ۱۳۴۰ با ترکیبی عجیب از مارکسیسم – لنینیسم و اسلام‌گرایی شکل گرفت، در همان سال‌های آغازین با ترور مستشاران نظامی آمریکایی در ایران ماهیت تروریستی خود را آشکار کرد. پس از انقلاب ۵۷، مجاهدین به سرعت علیه رژیم جمهوری اسلامی اعلام جنگ کردند و موجی از بمب‌گذاری‌ها و ترورهای گسترده را آغاز نمودند که علاوه بر کشته شدن مقامات دولتی و چهره‌های متصل به رژیم اسلامی، بسیاری مردم بی‌گناه نیز قربانی شدند.

پس از شکست فعالیتهای مسلحانه در ایران، مجاهدین خلق راهی را برگزیدند که هیچ نیروی اپوزیسیون واقعی به آن تن نمی‌دهد: فرار به عراق و اتحاد با صدام حسین – در اوج جنگ عراق و ایران. مجاهدین از پایگاهشان در کمپ اشرف، به عنوان مزدوران رژیم بعث عمل کرده و در سرکوب قیام‌های شیعیان و کردهای عراق نقش داشتند. این خیانت محض در حافظه‌ی تاریخی مردم ایران حک شده است. معدود اقداماتی را در تاریخ ایران میتوان یافت که به اندازه‌ی همکاری با یک دیکتاتور خارجی – آن هم در جریان یک جنگ ویرانگر – ننگین، شرم‌آور و نابخشودنی باشد.

فرقه‌ی رجوی: ازدواج‌های اجباری، جداسازی کودکان و سوءاستفاده روانی

با وجود تمام تلاشهای فرقه‌ی رجوی برای تغییر چهره‌ی خود، این سازمان همچنان به عنوان یک فرقه مخوف و تمامیت‌خواه اداره می‌شود که در آن اطاعت مطلق از مریم رجوی الزامی است. فعالیت‌های درون سازمانی آنها مملو است از کنترل روانی، اجبار و حتی شکنجه فیزیکی. اعضا از دنیای خارج کاملا جدا نگه داشته شده، به تجرد اجباری وادار شده و ملزم به «جلسات تصفیه ایدئولوژیک» هستند تا هرگونه تفکر مستقل در آنها سرکوب شود.

یکی از تاریک ترین ابعاد حاکمیت رجوی، تاریخچه ازدواج‌های اجباری و جداسازی کودکان در درون این فرقه است. تحت فرمان مسعود و مریم رجوی، ازدواج در میان اعضای سازمان به اجبار منحل شد و فرزندان آنها از والدینشان جدا شده و به یتیم‌خانه‌هایی در خارج از کشور یا به اردوگاه‌های آموزشی مجاهدین فرستاده شدند. برخی از این کودکان که اکنون به سن بزرگسالی رسیده‌اند، از آسیب‌های روحی و جسمی‌ای که متحمل شده‌اند پرده برداشته‌اند. گزارش‌های جداشدگان از این سازمان، از وقوع سوءاستفاده‌های گسترده خبر می‌دهند؛ زنانی که در یک آیین شبه مذهبی مجبور به ادای سوگند وفاداری مطلق به مریم رجوی می‌شدند.

اعضای سابقی که موفق به فرار از چنگال این سازمان شده‌اند، آن را یک اردوگاه شستشوی مغزی توصیف می‌کنند که در آن، هرگونه انتقاد از رهبران با مجازات‌های سنگین، از جمله انزوای مطلق و شکنجه‌ فیزیکی مواجه می‌شوند. ساختار دیکتاتورمآب، مخفی‌کاری شدید و کنترل کامل بر زندگی اعضا، این سازمان را بیش از هرچیز شبیه کره‌ شمالی کرده تا یک جنبش دموکراسی‌خواه.

«نقشه راه» یک دروغ است – یک توهم عوام‌فریبانه‌ی بی‌ارزش

برای سفید نمایی گذشته ننگین خود، مریم رجوی یک «نقشه راه» ارائه کرده که پر است از وعده‌های توخالی درباره دموکراسی، حقوق بشر و برابری جنسیتی. اما تاریخ این سازمان ثابت می‌کند که این حرف‌ها چیزی جز یک دروغ بزرگ نیست – تلاشی مذبوحانه برای کسب مشروعیت در محافل سیاسی غرب، در حالی که در داخل، یک دیکتاتوری بسته و فرقه‌وار را حفظ کرده است.

ادعای شورای ملی مقاومت درباره دموکراسی، مضحک است زیرا در درون این سازمان، نه دموکراسی‌ای وجود دارد، نه آزادی بیان، و نه تحمل کوچک‌ترین انتقادی. وعده‌های حقوق بشری آنها، با توجه به سابقه‌ای که از شکنجه، طلاق‌های اجباری و سوءاستفاده‌ از کودکان دارند، تنها یک تناقض آشکار است. شعارهایشان برای یک ایران آزاد، زمانی پوچ‌تر به نظر می‌رسد که ساختار درونی خودشان چیزی جز یک رژیم مستبد در تبعید نیست.

مجاهدین نه تنها هیچ جایگاهی در آینده ایران ندارند، بلکه هرگز نباید به عنوان یک آلترناتیو مشروع تلقی شوند. این گروه یک فرقه خطرناک با سابقه سیاه از خیانت، سرکوب اعضای خود و فریب سیاستمداران غربی است. مردم ایران هرگز آنها را نخواهند پذیرفت و جهان نیز نباید فریب این نمایش ساختگی را بخورد. مسیر آزادی ایران از دستان فرقه رجوی نمی‌گذرد؛ بلکه تنها از طریق مبارزانی واقعی که به دموکراسی، حاکمیت ملی، کرامت انسانی و تمامیت ارضی ایران پایبندند قابل دستیابی است.